نویسندهای کوچک با آرزوهای بزرگ
تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۳۳۱۶۴
همشهری آنلاین-زهرا جودی: خطبهخط کتاب را میخواند و غرق در سطرها و جملههای آن میشود. گاهی خودش را جای شخصیت اصلی قصه میگذارد، گریه میکند، لحظهای از ته دل میخندد و گاهی مثل دخترک سختی کشیده کتاب قصه، آرزوهای رنگارنگ و دستنیافتنی میکند. برای وانیا، خواندن کتاب زمانی لذتبخش است که موجودات خیالی قصه بهپرواز درآیند، قطارهای نقاشیشده کتاب حرکت کنند و در یک کلام «محال، ممکن شود».
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
در این میان مادر وانیای کوچک قصه ما، میدانست کتاب همان یار مهربانی است که میتواند آینده فرزندش را به شکوفایی استعدادهایش گره بزند، از اینرو فرزندش را زمانی که ۷ ماه بیشتر نداشت، در کتابخانه محله ثبتنام کرد تا دخترش دوستی با کتاب را بیاموزد. سالها از آن روزها گذشته و وانیا گرجاسی این روزها ۷ ساله است و تفاوتهای زیادی با همسالانش دارد و به سبک بزرگترها حرف می زند. او قلم در دستان کوچکش میگیرد و از آرزوهایش مینویسد و گاهی هم آنها را نقاشی میکند و اینروزها برای خودش داستان مینویسد. سراغ وانیای کوچک شهرک لاله و پدر و مادرش رفتیم تا روایتگر دنیای دختری باشیم که کتاب خواندن را دوست دارد و داستانهای کوتاه هم مینویسد.
خواندن کتاب قوهتخیل را بالا میبرد
وانیا گرجاسی ۷ سال دارد اما بیشتر از سنش میداند. کتابخواندن انگار دنیایی متفاوتی از روزهای کودکیاش را رقم زده که اینگونه صحبت میکند: «روزهایی که کتاب به دست میگیرم، متوجه گذشت زمان نمیشوم. یک کتاب که تمام میشود سراغ کتاب بعدی میروم و بعضی از روزها ساعتهای طولانی در اتاقم مینشینم بدون اینکه متوجه گذشت زمان شده باشم. دنیای کتابها همان دنیایی است که دوست دارم. بعضی کتاب میخوانند تا دانششان زیاد شود و گروهی برای سرگرمی کتاب خواندن را انتخاب میکنند اما من کتاب میخوانم تا یاد بگیرم و بیشتر بدانم. بزرگترین آرزویم هم این است که دنیا پراز کتاب باشد. با خودم فکر میکنم کاش تختم پر از کتابهای قصه بود و من با خواندن آنها بهخواب میرفتم. کتابهایی که هیچوقت تمام نمیشدند و با خواندن یکی از آنها یکی دیگر جایش را می گرفت.» وانیا میخندد و میگوید: «کتاب خواندن قوهتخیلم را بالا برده است و آرزوهای اینچنینی زیادی دارم.»
دختر خوشذوق شهرک لاله ازخاطرهای شیرین در دوران پیشدبستانیاش میگوید: «نخستین باری که داستانم را برای مربیام خواندم چشمانش از تعجب گرد شده بود. باورش نمیشد اما مادر این اطمینان را به او داد که راوی داستانها من هستم. هرگز تشویق های آن روز مربی را فراموش نخواهم کرد.»
نویسنده خواهم شد
از روزهایی میگوید که سواد خواندنونوشتن نداشت و قصههایش را نقاشی میکرد. گاهی هم قصههایش را با زبانی کودکانه برای مادر روایت میکرد و مادر آنها را مینوشت: «از کودکی عادت کرده بودم مادر برایم قصه بخواند. کتاب را که دست مادر میدیدم، خوشحال میشدم. او هرگز از خواندن کتاب خسته نمیشد. روزهایی را به یاد دارم که دست در دست مادر به کتابخانه محله میرفتیم و او در سالن آرام کتابخانه برای من کتاب میخواند. ذوق میکردم و بلندبلند سؤال میپرسیدم. در همان لحظات انگشتهای هیس ما را نشانه میرفت و مادر مجبور میشد کتابها را به خانه بیاورد و از نو برای من بخواند. هنوز هم این عادت ترک نشده است. با اینکه خودم خواندن و نوشتن یادگرفته ام اما کتابی که پدر و مادر با مهربانی و لحن شیرینشان میخوانند، لذت دیگری دارد. آرامشی که در صدای پدر و مادرم هنگام خواندن قصه وجود دارد، باور نکردنی است و من این آرامش رادوست دارم.»
وانیا از تصمیماتی که برای آینده خود گرفته است اینگونه روایت میکند: «بزرگترین آرزوی من این است که نویسنده بزرگی شوم. نوشتن از چیزهایی که به آن فکر میکنی، لذتبخش است. اطمینان دارم روزی به این آرزویم خواهم رسید و آن را مدیون پدر و مادرم خواهم بود.»
کتابخانه تخصصی کودکانم آرزوست!
پدر خانواده سالها پیش در کارخانهای صنعتی کار میکرد اما حادثه ناگوار او را به خانهنشینی وادار میکند. اسلام گرجاسی این روزها با ماشین شخصیاش راننده سرویس مدارس است و دانشآموزان منطقه را به مقصد میرساند. سالهاست که با خانوادهاش در شهرک لاله زندگی میکنند. او اهالی شهرک را مهربان و صمیمی میداند و خاطرات زیادی از منطقه و اهالی خونگرم آن دارد.
این پدر سختکوش از استعداد شگفتانگیز دخترش خشنود است و میگوید: «هر فردی در نگاه اول گمان میکند وانیا در رفاه کامل است و هیچ کمبودی ندارد، اما حقیقت این است که مشکل در زندگی همه وجود دارد و ما هم درگیر این مشکلات هستیم اما برای برطرف کردن آنها برنامهریزی میکنیم. با فرا رسیدن روزهای برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب یک روز کامل را در غرفههای مختلف آن چرخ میزنیم تا برای وانیا و محمد ارمیا کتاب بخریم. این کار برای ما لذتبخشترین کار دنیاست چون این روزها فرزندانم صاحب گنجینه ارزشمندی هستند که یکصد جلد کتاب دارد و آن را با دنیا عوض نمیکنند.»
اسلام گرجاسی از مشکلات منطقه اینگونه میگوید: «بزرگترین کمبودی که در منطقه دغدغه بزرگی برای ما ایجاد کرده است، نبود کتابخانه تخصصی کودکان است. کتابخانهای که کودکان در آن به راحتی گردش کنند و مشکلات استفاده از کتابخانه بزرگسالان را نداشته باشند. امیدوارم این مشکل بهزودی از میان برداشته شود تا استعدادهای کودکان و نوجوانان که آیندهسازان اصلی منطقه هستند شکوفا شود.»
مادری که از تمسخر اطرافیان دلسرد نمیشد
ناهید صمدی همان مادری است که وانیا از او بهعنوان مهربانترین مادر دنیا نام میبرد. مادری که در روزهای بارداری کتاب قصههای کودکان را با صدای بلند میخواند چون شنیده بود هر نیکوبدی در آن دوران بر جنین تأثیرگذار است. او میگوید: «بعضی از اطرافیان با تمسخر به من نگاه میکردند و کارم را بیهوده میدانستند. اما من اطمینان داشتم تلاشهایم نتیجه خواهد داشت. این روزها وقتی وانیا داستانهایش را برای آشنایان میخواند، از خوشحالی توان پرواز کردن دارم. بههمینخاطر، برای محمدارمیا فرزند دومم هم این راه را پیش گرفتم و این بار هیچکس سرزنشم نکرد. وقتی میبینم مادران باردار فامیل، با الگوبرداری از من برای فرزندشان در دوران بارداری کتاب میخوانند، خوشحال میشوم.»
او از راهی که او و همسرش رفتهاند میگوید: «کافی بود برنامهای برای پرورش فکری کودکان در تهران برگزار شود و ما از آن اطلاع پیدا کنیم، در آن صورت فرقی نداشت این برنامه در کدام منطقه برگزار میشد چون بههر شکلی وانیا را به آنجا میرساندیم.» به نقاشیهای داستانی و قصههایی که وانیا قلم در دست گرفته و آنها را نوشته با عشق نگاه میکند و میگوید: «این قصههای زیبا، ثمره تلاشهای ما و استعداد سرشار وانیاست. دستنوشتههای دخترم تا همیشه برروی چشمانم جاخواهند داشت.»
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۲در تاریخ ۱۳۹۴/۰۶/۲۴
کد خبر 773720منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: کتاب خواندن پدر و مادر کتاب ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۳۳۱۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۱۲ طلبه و ۴ مداح که اعضاء بدنشان اهداء شد/ انتشار شماره جدید «خیمه»
به گزارش مبلغ شماره ۱۶۶ مجله خیمه در اردیبهشت ۱۴۰۳، با طرح جلدی از چهره «کلر ژوبرت»، نویسنده مسلمان شده فرانسوی منتشر شد. گفتنیست نشریه خیمه در پرونده ویژه خود به روایت 12 سال تلاش برای رفع محدودیت های فقهی و قانونی اهدای عضو از زبان ایرج فاضل پرداخته است. مجله خیمه در شماره اردیبهشت، به موضوعات زیر پرداخته است:
رویدادها و روایت ها: بررسی ۵ رویداد مهم فروردیندر این شماره خیمه، ۵ رویداد مهم ماه فروردین ۱۴۰۳ تحلیل شدهاند:
اول: تحلیل شیوهٔ دعاهای متفاوت استاد شیخ حسین انصاریان از نگاه ۴ استاد حوزه و دانشگاه.
دوم: بررسی ماجرای مسجدسازی در پارک قیطریه و پاسخ به ۴پرسش آیت الله سیدمصطفی محقق داماد از نگاه ۱۷ چهرهٔ مخالف و موافق.
سوم: بررسی سخنان پُرحاشیهٔ حجتلاسلام پناهیان دربارهٔ پیامبر(صلی الله علیه و آله) از نگاه ۳ استاد دانشگاه.
چهارم: روایتی از اشعار روضههای زندهیاد حسین بختیاری که در نوروز درگذشت از نگاه ۴ فعال هیئتی.
پنجم: برگزاری محفل صدهزار نفری قرآنی در ورزشگاه آزادی از نگاه ۱۰ فعال فرهنگی و رسانهای.
چهره خیمه: «کلر ژوبرت»، نویسنده مسلمان شده فرانسویآثار این بانوی نویسنده متولد اردیبهشت، از نگاه ۱۶ نویسنده و کارشناس حوزه و دانشگاه بررسی شده است.
این چهرهها عبارتند از: محسن چینیفروشان، موسی بیدج، حسن احمدی، حبیب احمدزاده، غلامرضا حیدری ابهری، ناصر نادری، مریم جلالی، آسیه رحمتی، حسین راجی، سیدمحمد مهاجرانی، سیده مریم شهیدی کریمی، رقیه فاضل، علی مهدوی، بهاره بهنام نیا، زهرا شیرخانیان.
پرونده خیمه: ۱۲ سال تلاش برای حل مشکل فقهی اهدای عضو/ ماجرای اهدای عضو ۱۲ طلبه و ۴ مداحپرونده ماه خیمه، به موضوع «اهدای عضو» و ضرورت فرهنگ سازی با نگاه عاشورایی پرداخته است.
این پرونده شما را با ۱۲ طلبه و ۴مداحی آشنا میکند که اعضای بدنشان، به بیماران نیازمند بخشیدهاند.
همچنین ایرج فاضل، ۱۲ سال پی گیری برای رفع محدودیتهای فقهی و قانونی اهدای عضو را تشریح کرده است.
علی اکبر صالحی، چگونگی عبور از نگاه بسته مذهبی را بیان کرده است.
کتایون نجفی زاده، از سه دهه تلاش و دیدارهایش با مراجع قم و نجف به ویژه دیدارش با آیت الله سیستانی گفته است.
حجت الاسلام کمیل نظافتی، اهدای کلیهاش به کودک کلاله را تشریح کرده و مهدی حیدری، از مستند ساخته شده درباره ماجرای این کلیه گفته است.
یادمان خیمه: یادبود مرحوم محمود امیری، مدیر انتشارات و کتابفروشی امیریماجرای کتاب مهدی آذریزدی، کتابفروشی امام حسین و شهادت دو برادر مرحوم امیری در این بخش روایت شدهاند.
همچنین حاج مرتضی آخوندی، مدیرانتشارات دارالکتب الأسلامیه از روایت پنج دهه دوستی اش با مرحوم امیری روایت می کند.
روایت علی قائمی، محقق و نویسندهای که ۵۰ کتابش در انتشارات امیری منتشر شده است.
همچنین حجتالاسلام محمدهادی فاضل، حجتالاسلام مهدی رئوفی، مرضیه امیری و سید یاسر شریفی از نزدیکان آن مرحوم یادداشتهایی نوشتهاند.
کتاب خیمه: آشنایی با ۶۳ نویسنده و تصویرگر انتشارات خیمهاین شماره به مناسبت نمایشگاه کتاب، به موضوعات زیر پرداخته شده است:
کتابی کاملا کاربردی برای زندگی: اثر تازه منتشرشدهٔ «تفسیر موضوعی سبک زندگی با رویکرد روایی»
مسالهٔ حجاب در ایران امروز به روایت رمان «رقص کلاغ روی شانههای مترسک.»
کتاب شعری که گم شد: روایتی از کتاب «مجموعهٔ اشعار فضائل اهل بیت» اثر شیخ کلینی.
یادداشت های عاشورایی مرحوم دکتر عماد افروغ از کتاب «فریادهای خاموش»
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901040